تصویر هدر بخش پست‌ها

فندوق من

تمام زندگیم

رمان قاتل P4

| 𝕬𝖗𝖙𝖆

رفتم سمت در ولی درجا اوتو ماتیک قفل شد به رادان ک درو قفل کرده بود نگاه کردم چشماش سرخ بود اومد جلو

-چطوره ایندفعه بجای ملی با سایه بازی کنیم؟

وقتی کلمه بازی رو گفت تمام روان کاری هایی که روم انجام داده بود از ذهم گذشت دوباره داشت حرفاش رو تاثیر میذاشت

بخاطر اون کارهاش من هر روز مثل چی ازش میترسیدم و الان میخواست دوباره انجامش بده 

عقب رفتم و چشمم به شونو افتاد که صدای رادان کنار گوشم باعث شد چشامو ببندم 

-چشاتو ببند !

به در تکیه دادم که نزدیکیشو حس کردم بی جون از لای پلکای بسته ام اشکام ریختن و اروم لرزون گفتم

-من دوباره نمیخوام اون بازی هارو انجام بدم 

دستش رو پلکام نشست 

+هیشش

با همین حرفش انگار زبونم بند اومد داشت دوباره باهام بازی میکرد و من از این خوشم نمیومد

****

-میگم نمیخوامممممم بازممم کننن دستمو باز کننن رادان

 یه انگور دیگه انداخت تو دهن لامصبشو گفت

+نچ تا قبول نکنی اینکارو نمیکنم 

اه از نادم بلند شد خدایا من با این نفهم چیکار کنم اومد جلو زانو زد و موهامو بهم ریخت 

-حتی فکرشم نکن ولت کنم کاری نکن به زور ازت بگیرم 

با دست ازادم زدم تو سر خودم 

+بابا چند دفعه بگم من نمیخوام بوستتتتت کنمممم چرا نمیفهمی نفهم 

ابرو بالا انداخت

-نه اینطوری نمیشه 

یهو یه انگور گذاشت بین لباش و لبشو به لبم فشار داد تازه به خودم اومدم با زبونش انگور رو هلش داد داخل دهنم مجبوری قورتش دادم که عقب کشید

با دست ازادم یقشو گرفتم

-من یروزی میکشمتتتتتتتتتتتتتت

خندید و با تفریح سرگرمی صورتمو از نظر گزروند و یهو به سرعت لبشو گذاشت رو لبم که هل شده عققب رفتم ولی خوردم به دیوار تقریبا سرم خورده بود به دیوار بدنم به حالت دراز رو زمین  بود 

دستم هنوز محکم یقشو نگه داشته بود و من اونقدر سست بودم که نمیتونستم خودمو حرکت بدم یه دستم به دیوار بسته بود و اون یکی به یقش قفل بود واقعا 

وعض بدی بود با سوزش که رو لبم حس کردم جیغ خفه ای کشیدم که رادان انگار خوشش اومده باشه باز اینکارو کرد

وقتی دید نفسم بند اومده عقب کشید با نفس نفس رو زمین دراز شده بودم دست ازادمو به لبم زدم که با دردی که تو وجودم پیچید

فش ابداری زیر لب دادم 

-خدا لعنتت کنه رادان لبم میسوزه

با نشستن دستش رو شکمم سیخ وایسادم که دستش مانع شد و دوباره دراز کشم کرد 

حرص تو اعضای صورتم کاملا مشخص بود