فندوق کوچولو من پارت۸

سلام سلام فندوقیام بریم برای ادامه رمانمون ❤️❤️❤️❤️❤️❤️

جایی که دیدم از خوشحالی بال درآوردم .دقیقا اولین جایی بود که باهم آشنا شدیم .

فلش بک به گذشته: از طرف دانشگاه یه اردویی تحقیقاتی در باره ستاره ها داشتیم .

رشته تحصیلی منم ستاره شناسی بود.برای همین با ایشان و زهرا رفتیم برای ثبت نام پیش سام وثبت نام کردیم و از دانشگاه زدیم بیرون هفته بعد قرار شد بریم کویر و تا یه هفته بمونیم .منم این هفته کلاسام کنسل شده بود.

پس رفتم پاساژ و کارت مامان رو گرفتم تا جایی که میتونستم خرید کردم. یه دو دست لباس زیر مشکی و زرشکی برداشتم و یه مانتو بلند تا زانو و دو تا کالج کوچک سیاه رنگ برداشتم و بعد حساب کردن از پاساژ زدم بیرون 

یه هفته گذشت و قرار شد صبح جلوی دانشگاه جمع شیم و و بریم سوار اتوبوس بشیم .راهی یکی از  روستا های نزدیک کویر بشیم...

وقتی که سوار اتوبوس شدیم منو زهرا آیسان ته اتوبوس نشستیم.

شب راه افتادیم تا برسیم به روستا نزدیکی روستا بود که وایسادم و چادر زدیم من خوابم نمیومد و تلسکپم رو برداشتم و رفتم نزدیک به درخت وتلسکپم رو تنظیم کردم و رو به آسمون نگاهی انداختم خیلی آسمون پر ستاره رو دوست دارم.نزدیک صبح بود که از آسمون دست کشیدم و وسایلم رو جمع کردم .عماد هم مثل تا صبح بیدار بود اومد نزدیکم و کمک کرد وسایلم رو جمع کرد و لب زد 

خسته نباشی خانم ببخشید اسمتون چیه ؟؟

سلام آقا عمل خوبید فندوق هستم .ممنون که کمکم کردید شما ا با کدوم اتوبوس اومدید.

ممنون فندوق خانم من با اتوبوس خودتون اومدم شاید شما من رو ندیدید.

ببخشید میتونم شمارتون رو داشته باشم فندوق خانم (کاغذ خودکار ی جلوم گرفت)

اوکی شمارم رو نوشتم .

وبه سمت اتو بوس حرکت کردیم جلوم تعظیم کرد و خم شد منم از خجالت ذوب شدن و سرم رو انداختم پایین و رفتم سر جام نشستم بچه ها بیدار شدن و کل ماجرا رو تعریف کردم بچه ها روبه بهم لب زدن ای شیطون مخت رو طرف زد ایول یه عروسی افتادیم 

(پایان فلش بک )

عماد رفتم پشت ماشین و تلسکوپ رو برداشتم رو به بهش لب زدم .

یادته چقدر با این  اسمون رو دید می‌زدی دختر.هعی چقدر زود گذشت منو میبخشی؟؟

چرا ببخشمت میدونی بعد تو بهم چی گذشت گذاشتی رفتی  نمیتونستم به بچه ها چیزی بگم .

چون جوری رفتار کردی که انگار من ترکت کردم به هق هق افتادم و گریم گرفت .

حرفی نداشتم بگم اگه میگفتم باید از کل کارم بهش میگفتم .

آروم دستم رو روی کمرش بالا پایین کردم و تو بغلم فشوردمش..

با کاری که کرد جیقم رفت هوا با پاش محکم کوبید وسط وام بادیگاردات فقط زل زده بودن به ما با حالت درد به سمتشون فریدن که برید اون ور به چی زل زدید.

.

.

.

.

.

خب خب فندوقیام تموم شد 

ممنون از حمایتتون 

لطفاً اگه ایده نظری دارید بگید .

یه نظر سنجی دارم .

بنظرتون تک پارتی منحرفی بزارم یا نه .