بزن ادامه گلم💚🌱🫶
تا اینکه آدرین رو روی میز خودم دیدم کمی ترسیدم و عقب عقب رفتم تا به چهار چوب در رسیدم.
سعی کردم درو رو باز کنم ولی قفل بود چند بار کشیدم پایین ولی نشد.
سعی کردم با ریموت خودم باز کنم ولی نشد.سرم رو به سمت آدرین برگشتوندم وبا اون خنده کجی و شیطنتی که توش میزنه زل زده بود.نگاهش رو دنبال کردم تا رسیدم به قاب عکس خودم که روی میز مخفی نگه میداشتم.
اون عکس مال زمانی بود که تازه به صنعت مد اومده بودم تازه کار بود لباس های خیلی بدی طراحی و دوخت میکردم.
و اینکه تازه روی دندون هام سیم گذاشته بودم قیافم خیلی زمخت بود.
از استرس که بخواد باهام کاری کنه افتادم زمین و به پایین در ظربه میزدم ولی دریغ از کسی که جوابم رو بده.
انگار همه این ها نقشه بوده.
که منو به دام بندازه ای ساده زیر دست هاتم بهت نارو زدن.
از روی میز کوتاهی که سمت در بود.
یه گلدان بزرگ برداشتم و به سمت آدرین پرت کردم.ولی جاخالی داد حرفه ای بود.
اشکام رو از روی گونه خیس شدم پاک کردم و صدام رو مصمم کردم.
وگفتم.به چه اجازه ای به اتاق بنده اومدید. لطفاً هرچه سریع تر از اینجا برید.
آدرین:
از روی صندلی بلند شدنم و به سمت مرینتم رفتم دستم رو نوازش وار روی گونه اش کشیدم.
و بیشتر انگشت شصتم رو ی گونه نرم صورتش کشیدم واز چهار چوب در خارج شدم به سمت آسانسور پا گذاشتم.
و دکمه رو زدم و از پارکینگ ماشینم رو برداشتم.
نباید اون روز با لوکا ح . رو می دعوا میکردم و اعتماد مرینت رو از دست بدم ولی چه کنیم که کمی از نقشه ام بو برده .
یا باید قایمش کنم و یا باید کاری کنم که اعتماد مرینت بهم برگرده.
از طرف رییس یه پارتی تو کاخ میزارم و مرینت و کل شرکا رو دعوت میکنم.
هزینه های بالا میره و باید از بودجه بردارم.
ترافیک خیلی شدیدی بود. همیشه خدا این ترافیکا اذیتم میکرد.
به زور زحمت از بین ماشین ها رد شدم ماشین رو انداختم جاده فرعی این تنها راه فرار از ترافیک بود.
خب فندوقیام اینکمی از ویرایش بود و سخت بود بد جور مریض شدم و زیاد نمیتونم گوشی دستم بگیرم.
کمی حمایت کنید .تا برگردم رو حالت عادی خوشحالم کنید.
بای بای عزیز دل