تصویر هدر بخش پست‌ها

فندوق من

تمام زندگیم

شاید اونی ....

| Samin

🎻 ུ  ࣭ ࣰ  شاید اون کسی که دوربین رو اختراع کرد هیچوقت نمیدونست عکس ها میتونن چه قدرتی داشته باشن ! 

نمیدونست آدما می تونن با دیدن یه عکس برگردن به یه روز خاص ، و ثانیه به ثانیه ش رو مرور کنن و همراه با آدم های توی عکس متوقف بشن . .

 نمیدونست یه روزی آدما میشینن پای آلبوم عکسهاشون و تازه میفهمن زمان سریع تر از چیزی که فکر میکردن گذشته . .نمیدونست با یه عکس میشه خونه هایی رو دید که سال ها پیش خراب شدن ، به آدم هایی نگاه کرد که مدت هاست کنارمون نیستن ، مکان هایی رو دید که هیچوقت اونجا نرفتی . . نمیدونست 

گاهی نگاه کردن به یه عکس میتونه احساسات قدیمی ، همون احساساتی که سال هاست از دست دادی رو زنده کنه . .میتونه همزمان باعث خنده و اشکت بشه ؛میتونه رفع دلتنگی کنه یا حتی بیشتر دلتنگت کنه !

 آدم هایی که از عکس‌ گرفتن فرار میکنن ، همونایی هستن که بهتر از هر کسی از قدرت عکس ها با خبرن ! اونا میدونن عکسی که تو یه لحظه ثبت میشه برای یه عمر خاطره میسازه .

حسین‌حائریان .

حقیقت تلخ

| Samin

دایانا : انقدر دنبال علت رفتار بی‌رحمانه‌اش نگرد، اگه راضی به رنج و اندوه تو شده، جواب تمام سوالات رو بگیر و رهاش کن چون آدم عاشق با روان سالم کسی که واقعا دوستت داره رو آزار نمیده.آنشرلی : هر سری که تو میبخشیش،اون یه ذره بیشتر عاشقت میشه،ولی تو دست از دوست داشتنش برمیداری؛میرسه تا روزی که اون عاشق‌ترینه و تو هیچ حسی نسبت بهش نداری.آنشرلی : گاهی سوگِ پایان یک دوستی و رفاقت به‌اندازه سوگ مرگ عمیقه، اما کمتر درباره‌اش حرف می‌زنیم. این فقدان بی‌صدا اما ماندگاره.!دایانا : با هیچ جمعی حس نزدیکی نمیکنم، انگار هیچ بحثی به من مربوط نیست، دور ایستاده‌ام و از دور همه چیز کوچک، آرام و بیهوده به نظر میرسد.

نوشتن

| Samin

« نوشتن »

نوشتن‌‌تنها‌چیزی‌بود‌ک‌وقتی‌انجامش‌میدادم‌از‌قوی

ترین‌مسکن‌ها‌هم‌برایم‌بهتر‌عمل‌میکرد :)!

نوشتن‌مرهم‌بود‌برای‌زخم‌های‌عمیق‌قلبم ؛

نویسندگی‌از‌وابجبات‌زندگی‌ام‌شده‌بود ، برای‌مردم‌مینوشتم‌،از‌عاشقی‌و‌دردهایش‌از‌دلتنگی‌و‌زخم‌هایش

ازغم‌دوری‌و‌تنهای‌اش‌از‌بدبختی‌و‌ ...

ولی‌چرخ‌گردون‌بد‌چرخید !!

هر‌انچه‌نوشتم‌سرم‌آمد :)

بد‌دردیست‌در‌هوای‌یک‌خانه‌نفس‌بکشیم‌وحتی‌کنارم

نشِسته‌باشی‌اما‌دیگر‌برایم‌نخندی‌ ؛

بد‌دردیست‌درد‌قلب‌شکسته‌ ، درد‌دل‌ ِ‌پاره‌پاره

درد‌چَشمان‌پف‌کرده ، درد‌بی‌خوابی‌ ، درد‌سرکوب

کردن‌بغض ، درد‌ذهن‌بی‌حال .

بد‌دردیست‌در‌د ِ‌منِ‌روانی :)!

قول‌اخرم‌این‌‌بود‌ک‌بِنویسم‌،قول‌دادم‌برایت‌بِنویسم

تا‌اخرین‌نفس‌تا‌اخرین‌لحظه‌ ...

درست‌میگویم؟در‌یاد‌‌ داری‌قولم‌را؟

خیلی‌وقتها‌جا‌زدم‌و‌دیگر‌‌نخواستم‌بنویسم 

اخر‌نوشتن‌تنها‌یاد ِ‌تو‌را‌برایم‌زنده‌تر‌میکرد ،

اما‌من‌تا‌به‌‌حال‌قولی‌ب‌تو‌نداده‌ام‌ک‌عمل‌نکرده‌باشم

پس‌نبودنت‌ ، دستهایی‌ک‌دیگر‌توان‌نوشتن‌ندارند

اما‌‌باز‌هم‌مینویسند‌ک‌مبادا‌زیر‌قولشان‌بزنند ، دل

پاره‌پاره‌ام‌ ، قلب ِ‌شکسته‌ام‌ ، گونه‌هایی‌ک‌گاهی‌

از‌داغی‌اشکهایم‌فریاد‌میزنند‌ ، بی‌حالی‌ها‌‌ ،

سرکوب‌کردن‌‌بغضهایم ، حرف‌نزدنم‌مبنی‌بر‌اینکه

نکند‌اشکانم‌سرازیر‌شوند‌

و‌در‌اخر‌ذهن‌مریضم‌را‌کنار‌میگذرام‌و‌تا‌اخرین‌

روز‌ ، تا‌اخرین‌ساعات ،‌ اخرین‌دقیقه ، اخرین‌ لحظه ، اخرین‌بغض ، اخرین‌خانه‌ی‌خاکی‌ام

برایت‌خواهم‌نوشت 💔 :)! ..

 

برو نمیبخشم

| Samin

‐ بروبرو، نمی‌بخشه‌دلم‌تورو 

یه‌غریبه‌شدی‌توهم‌بزن‌زیرحرفات!

بروبرو،بذاردوربشم‌ازهوات؛

بارآخره‌گریه‌می‌کنم‌واسه‌چشات: )!

روی دیواری....

| Samin

‐ روی دیواری نوشته بود :

‹ چقدر سخته کسی رو دوست داشته

باشی ولی نتونی بهش بگی! ›

‐ یکی زیرش نوشته بود :

ما كِ‌ گفتیم چی شد؟!

‹ نافرجامی تو عشق ؛

قلب آدم رو تیکه تیکه می‌کنه .

الهی هيچ‌وقت نصیبتون نشه :)!✨›

مخاطب خاص

| Samin

تا میام اعتماد کنم بهش میگه کار دارم و دوسه ساعت پیام نمی‌ده .

نمیدونم نگرانش بشم یا بگیرم بزنمش.

انتظار واقعا سخته قرار بود که ۱۲پیام بدی چیشد الان۱۳:۴۸.

پیام ندادی باشه منم دارم برات پیام دادی ۱۰ساعت دیر تر جواب میدم

 

 

 

 

 

مخاطب خاص:A💫✨

کاش.....

| Samin

‏کاش‌یه‌مهدکودک‌بودواسه‌بزرگسالان ، می‌رفتیم‌درسکوت‌نقاشی‌می‌کشیدیم ، خمیربازی‌می‌کردیم‌وکارتون‌می‌دیدیم😮‍💨.

از سال ۱۴۰۴میخام که از روی سال۱۴۰۳اصکی نره واقعا من دیگه تحمل تکرار سختی هارو ندارم

گاهی ادما

| Samin

« گاهی آدم می‌ماند بین بودن یا نبودن ؛ به رفتن که فکر می‌کنی ، اتفاقی می‌افتد که منصرف می‌شوی ، می‌خواهی بمانی ، رفتاری می‌بینی که انگار باید بروی . و این بلاتکلیفی ، خودش کلی جهنم است  .  . » • 

زندگی بدون تو

زندگی بدون تو

| Samin

  

 من هنوز به زندگیِ بدون تو عادت نکردم .

هنوز یاد نگرفتم ۲۴ ساعت شبانه روزو 

بهت فکر نکنم . 

هنوز یاد نگرفتم واسه چشمایِ کسی 

جز تو غزل غزل شعر بگم . 

هنوز نمردن واسه صدایِ خنده‌هاتو بلد نشدم .

اصلا چی‌شد به اینجا رسیدیم؟!

من ك وقتی نزدیکت بودم . . 

یکی درمیون نفس می‌کشیدم ه

تا اکسیژن بیشتری به تو برسه . 

من ك وایمیسادم جلوت ؛ 

زل میزدم تو چشمات میگفتم : 

‹ باقی بقایت ، جانم فدایت . › 

میگفتی همه شاعرا و نویسنده‌ها 

مثلِ تو دیوونه‌ن یا شانسِ من 

بد بوده دیوونه‌شون گیرم اومده؟! 

میگفتم بقیه رو نمی‌دونم ولی 

تو منو دیوونه کردی . 

‹ عشقت آموخت به من رمز پریشانی را . . ›

 

شعر

شعر

| Samin

ای صبا با تو چه گفتند

که خاموش شدی ،

تو که آتشکده عشق و محبت بودی

چه بلا رفت که

خاکستر و خاموش شدی ،

تو به صد نغمه ٬ زبان بودی و

دلها همه گوش ،

چه شنفتی که زبان بستی و

خود گوش شدی ،

خلق را گرچه وفا نیست

ولیکن گل من ؛

نه گمان دار که رفتی و

فراموش شدی ..(': 🫠💚

چه زیبا میگه:

چه زیبا میگه:

| Samin

دكتر کاتوزیان چه زیبا میگه:

به زندگی فکر کن؛

ولی برای زندگی غصه نخور . .

ديدن، حقيقت اسـت؛

ولي درست ديدن، فضليت . .

با شروع هر صبح، 

فکر کن تازه به دنيا آمدی . .

مهربان باش و دوست بدار و 

عاشق باش . .

شايد فردايی نباشد . .

شايد فردايی باشد اما عزيزی نباشد . .

یادمان باشد؛ 

با شکستن پای دیگران، 

ما بهتر راه نخواهیم رفت!

یادمان باشد؛ 

با شکستن دل دیگران 

ما خوشبخت تر نمی‌شویم!

من از دور شبیه ام به یک...

من از دور شبیه ام به یک...

| Samin

 

من بدون تو مثل پیتزای بدون سس کچاپم . من بدون تو مثل شیر کاکائو بدون کیکم . من بدون تو مثل سیگار بدون آهنگ غمگینم . من بدون تو مثل تخت بدون پتو ام . من بدون تو مثل بچه‌ی بدون اسباب بازی‌ام . من بدون تو مثل نقاشی بدون رنگم .