تک پارتی (مرموز)
-اینجا کجاس دیگه
لبخند مرموز زد وگفت
- جاهای بد بردمت من؟!
کمی فکر کردم و بی حرف رفتم جلو در اتاق رو باز کردم با دیدن صحنه روبروم مات موندمسریع چشامو بستم
ترسناک بود و چندش عوقی زدم و گفتم
-ا..ار.ارمان اینجا چشم ادما رو در اوردن!
- میدونم!
با صداش بهت زده چشمامو باز کردم با دیدن صورت خنثی از احساساتش ترسیده قدمی به عقب گذاشتم
- من من اینجا نمیمونم
لبخند ترسناکی زد و گفت
-باشه
با ترس اب دهنمو قورت دادم فرار کردم سمت پله ها رفتم سمت حیاط با جمع شدن افرادی دورم
ناخواسته با گریه لب زدم
-لعنت به من!!
-گیر افتادی؟
برگشتم سمتش
- ارمان تو کی هستی هان چرا اون همه چشم ادمیزاد تو اتاق بود
چشماش برق زد و گفت
- من کسیم که از چشمای ادما دکوراسیون میسازه و قشنگ تر از چشات ندیدم
با بهت بهش نگاه کردم
....
-بهتر نگاه کن ببین چجوری چشاشو از کاسه در اورد
سعی میکردم خودمو از بند دستاش ازاد کنم ولی دستاش دورم محکم تر میشد و هق هق من بیشتر
فیلم روی تلوزیون حس بدی بهم میداد دختره خودش چشاشو در میاورد
چشامو با ترس بستم که قهقه اش تو فضا پچید
- دلم لک زده برای یه بازی جدید
مات نگاش کردم اخرین بار که بازی کرده بود یکیو کشته بود
و.....