فندوق کوچولو من پارت ۱۴

سلام سلام فندوقیام بریم برای ادامه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

که یهو عماد پاتند کرد و دستش رو مشت کرد محکم به سمت سجاد کوبید . همه خانم ها داشتند جیغ میزند منم خوشحال بودم که ینفر هوا مو داره و پشتم هست .کل مردایی که داخل سالن بودن  سعی داشتند  که عماد و سجاد رو از هم جدا کنن.
بعد یه ربع که این دوتا بشر خسته شدند من سریع رفتم پیش عماد. انگار سجاد گربه شده  بود و کل صورتش رو چنگ زده بود.
ولی عماد خوب زده بودن دلم خونک شد. کل تنش کبود شده بود .ولی حیف عینک عماد رو این بیشور شیکوندم.

سکوت حکم فرما شده بود و کسی دیگه درباره دعوا حرفی نمیزنه.

بعد خداحافظی و بدرقه کردنشون رفتم سمت عماد تا صورتش رو تمیز کنیم همینجوری که دستم دستمال خیس بود با بازوهایش منو تو بغلش کشید .موهام رو نوازش کرد. منم سعی کردم که یه زره ازش فاصله بگیرم تا خون روی صورتش رو پاک کنم.

بعد پاک کردن صورتش دستش که از شدت مشت های که زده بود .و کبود خونی شده بود رو تمیز کردم و با بانداژ پانسمان کردم.

سرم رو گذاشتم رو سینه اش و خوابم برد .

 

 

 

صبح که از خواب بیدار شدم عماد نبود.رفتم سمت اینه که موهام رو شونه بزنم یه نامه دیدم که داخلش نوشته بود:

فندوقم امروز باید برم دادگاه وکیل یکی شدم. که تا شب طول می‌کشه هرچی خواستی تو اتاق گذاشتم واگر چیزی خواستی به یکی از خدمتکارا بگو میگم برات آماده کنم.

امروز رو کلا بمون تو اتاق  حالت که بهتر شد منم اومدم میرسم بیرون برات سورپرایز دارم.

نامه رو گذاشتم رو میز و سمت کمد رفتم که لباس خوابم رو عوض کنم. یه سوتین و شورت بنفش رنگ که به پوست سفیدم نیومد.

پوشیدم ویه بلوز شلوار راحتی رنگ قرمز شرابی پوشیدم.

و موهام رو باز گذاشتم پریدم تو تخت از میزی که کنار تخت بود برام صبحونه گذاشته بود رو سینی رو برداشتم گذاشتم رو سینه و تا آخر خوردم بعد آب پرتقالم رو نوشیدم .

وکنترل تلویزیون رو برداشتم و زدم ماهواره اووووف چی یا که نداشت بیشتر از خودار..ضایی  کردنشون خوشم اومد رفتم سمت کشو میز و دنبال  ویبراتور بودم که به جاش چیز دیگه ای پیدا کردم .

آلت.  مصنوعی  پیدا کردم و ژل و سینه بند اووووف بریم کیف کنیم .

پریدم رو تخت .......

 

 

 

 

 

خب فندوقیام تموم شد اویدوارم خوشتون بیاد حمایاتاتون کمه ها ولی من چون وقتم آزاده سریع پارت میدم ولی اگه حمایاتاتون کم بشه روزی یدونه پارت میدم .