فندوق کوچولو من پارت ۱۶

سلام سلام فندوقیام بریم برای ادامه.

همینجور که داشتم کانال های تلویزیون رو انگول می کردم .

پشت پلکان داغ شد و خوابیدم .

با صدای مهیبی از خواب پریدم که دیدیم عماد اومد تو و بدون اینکه خرف بزنه سریع دستم رو کشید و با خودش به حیاط برد فهمیدم که داره سوپرایزم می‌کنه یه لامبورگینی قرمز برام خریدم بود با هیجان وبالا پایین پریدم و.

سریع یه بوسه نصیبش کردم وسوار ماشین شدم قبلاً تو ی مسابقه های فرمول گیر مجاز رفته بودم.و خوب بلد بودم پشت رول بشنیم سریع نشستم و اجازه ندادم که عماد هم بشینه و پان رو گذاشتم رو گاز کل حیاط رو دود پر کرده بود .

بعد نگه داشتم و روبه بهش لب زدم خوشت اومد که زنت از این چیزا بلده 

با صدای بمی لب زد :افرین فکر میکردم فقط دلبری کردن رو بلدی بچه .

منم با لبخندی شیطون لب زدم :

حالا آقا پسر شماره بدم پاره کنی آروم لب زد:

زشته جلو با دیگاردا بعداً از حسابت در میام.

و ماشین رو تو پارکینگ پارک مردم و شونه به شونه عماد راه افتادم و وقتی رسیدم تو اتاق پریدم رو تخت و گرفتم خوابیدم .

خیلی خسته بودم و حوصله دلبری نداشتم 

 

 

 

ببخشید بچه ها که کم بود از صب کار داشتم .

بعداً بیشتر پارت میدم.