خب بزن ادامه گلم

بخاطر حمایتتون زود پارت دادم شرط :ندارم فقط کمی حمایت کنید که طلا شم.💋🍷 

خیلی شرط کمه لطفا حمایت کنید 

لوکا:

این اولین بوسه زندگیم بود و به یاد موندنی ترین قشنگ می‌تونستم مزه خون رو زیر زبونم حس کنم مزه خوبی میاد.

بعد اولین بوسمون ازش فاصله گرفتم که بیهوش شد اول فکر کردم که سرش گیج رفته یا شاید ویژه دیگه باشه.

از روی صندلی پاشدم وبه سمتش خم شدم که ضربان قلبش رو بگیرم.

خیلی کم میزد از روی صندلی بلندش کردم و با عجله پله های ساختمون رو پایین رفتم.

پله سمت پارکینگ پاتند کرد به سرعت مرینت رو گذاشتم روی صندلی و فشار پام رو روی پدال گاز انداختم و از ساختمون فاصله گرفتم.

از بین ماشین ها ویراژ میرفتم که زود تر به بیمارستان برسم.

چند باری با دستم تب اش رو چک کردم که ببینم حالش بهتر شده یانه‌ با سرعت از رو صندلی بلندش کردن و به سمت پله های بیمارستان شیرجه رفتم.

وبه بخش اروژانسی پاتند کردم و پرستاران با دیدن مرینت سریع براند کارت آوردن و به داخل بخش بردن.

تازه سه ساعت هست که از داخل  اتاق عمل بیرون اومده خیلی نگرانشم هنوز به هوش نیومده.

 کارهای شرکت خودم  رو هم نتونستم انجام بدم. 

به چند تا از کارمند ها سپرده ام که چند تا از پرونده هارو به بیمارستان بیارن تا من بتونم کمی از کار های عقب مانده رو انجام بدم.

 

 

 

خب فندوقیام تموم شد.

خوشحال شدم که از رمانم خوشتون اومده.

اگه درخواستی کتکی فروشی چیزی دارید منتظر کامنت هاتون هستم