امشب قراره طلا شم بعد چند هفته تلاش بی وقفه من بلاخره روز موعود رسید.
ممنون از کسانی که به هم کمک کردن که به اینجا برسم.
این سگگگگ خوشحالم .
یه هدیه کوچولو هم برای پارت بعد نزدیک نشو دارم که همتون رو خوشحال میکنه.
بیشتر ادرینتی میشه ولی...
و اینکه کمتر تو خماری میزارمتون و زود زود پارت میدم که هم شما لذت ببرید وهم من.
یه پیشنهاد دارم :
از این به بعد قرار معرفی کتاب ها بزارم و دونه به دونه کتاب هارو پارت بدم.
نظر سنجی:
1 پاستیل های بنفش.
2تیمارستان متروکه دن پیلاکی.
3هردو در نهایت ممیرند.
4دختری که به عمق دریا افتاد.
☝️از این کتاب های بالا☝️
شماره هر کدوم که ازش لذت میبرید رو تو کامنت بگید .
هر کدوم که طرفدار بیشتری داشت پی دی آف داستان رو میزارم.💚🌱🫶❤️🙃
کسی آنلاین هست کمی چت کنیم؟
اعلام حضور کنید.
سلام سلام خوبین عزیزای دل بزن ادامه کاریت ندارم.
I love you 🌱💚
خب بزن ادامه گلم
بخاطر حمایتتون زود پارت دادم شرط :ندارم فقط کمی حمایت کنید که طلا شم.💋🍷
خیلی شرط کمه لطفا حمایت کنید
سلام سلام فندوقیام بریم برای خلاصه رمان بزن ادامه
سلام به همگی بریم برای یه مصاحبه خوب .
اسم:
ثمین.
چند سالته؟
در شوروف۱۴سالگی.
رشته مورد علاقت:
پزشکی
شغل مورد علاقت؛
پزشک زنان زایمان.
رنگی که خیلی دوس داری:
آبی _نیلی-مشکی.
آرزوت چیه؟
آرزوی الآنم پیشرفت در راه و مسیری که قرار دارم.
خوشحال شدم باهات آشنا شدم+
+همچنین
خب دوستان امیدوارم که از این مصاحبه خوشتون اومده باشه.
تا مصاحبه دیگر بدرود.
خبر گذاری فشار نیوز
جالب اینجای که دیگه عادت کردم که تا پنج شیش صبح بیدار بمونم تا لنگ بعد از ظهر بخابم.
دیگه خواب شده تمام وجودم.
خواب شده یه راهی برای فرار از تمام دردام.
خواب: راه حل تمام داردان
خواب :فراموشی سختی های گذشته.
سلام سلام فندوقیام بریم برای پایان رمان.
الان نزدیک دوساله که از عماد جدا شدم خیلی تغییر کردم.
از اون دختر بد حجاب وشیطون تبدیل شدم به یه دختر آروم و سر به زیر بعد تموم کردن دانشگاه به مسجد و ستاد میرم کمک میکنم که بقیه هم مثل من به راه راست هدایت شوند.
من با کمک برادر هادی و خانم مقدم تونستم تغییر کنم و این تغییر باعث پیشرفت من در جایگاه اجتماعی و جامعه بود.
با کمک یکی از خانم های مسجد توانستم دختری را به فرزند خواندگی قبول کنم و از او مراقبت کنم.
چند سال بعد ؛
ریحانه مادر بیا پایین آقا داماد منتظرته مادر کجایی عزیزم.
ریحانه: مامان صبر کن آلان میام.
امروز روز عقد ریحانه بود فقط بخاطر ریحانه بود که این همه سختی رو تحمل کردم دم نزدم.
ریحانه قرارع ازدواج کنه و من باز هم تنها میمونم به ریحانه و ایلیا هم گفتم که خونه نگیرند و با من زندگی کنن.
ولی به حرفام گوش نمیکنم البته مهم نیست . من فقط خوشبختی دخترم رو میخام .
هعی ارزو مادرم تو دلش موند ک عروسی منو ببینه بعد مرگ مادرم خیلی تنها شدم.
و زنگی برام سخت شده .
تازه دیروز فهمیدم که عماد بچه اولش روهم به دنیا اورده
یه زن خوش بره رو گرفته .البته که از حضرت فاطمه (س) قشنگ تر نیست.
عقد و عروسی رو یه جا با هم گرفتیم .و به پیشنهاد ریحانه به طور مولودی انجام دادیم.
هردو خانواده راضی به این کار بودن.
و
پایان
ممنونم که تا اینجا با ما بودید و خوشحالم که از رمانم خوشتون اومده.
سلام سلام فندوقیام بازم چالش سعی دارم که بیشتر منو بشناسید و باهام راحت باشید و برای همین زود زود چالش میزارم https://quiz2.instagraph.ir/97362096
با ده بیست سی چهل یا شانسی بزنید شاید درست در اومد اگه .
۵تا شو درست بگید یدونه عکس ادیت شده از هر انیمه که دوست دارید به انتخاب خودتون اهدا میکنم.
سلام سلام فندوقیام یه چالش دیگه آوردم به اسم نظر بازی لینکش رو میزارم.
https://nazarbazi.timefriend.net/17431952445869
تا فردا محلت دارید .
منم تقریبا اگه بتونم فردا پاسخ میدم.
سلام خوبین فندوقیام یه چالش ناشناس گذاشتم حرفاتون رو بهم دربارع رمان یا شخصی بپرسید .
همرو یجا جواب میدم.https://harfeto.timefriend.net/17431923367823
سلام سلام فندوقیام بریم برای تک پارتی
سلام سلام فندوقیام بریم برای تک پارتی